ایرانیان و تعلیقِ زندگی 
*محمدباقر تاج الدین

حالا ایرانیان در پسِ بی کیفیت شدن و تهی از ارزشمندی،  خوبی و خوشی شدن  زندگی شان گویی که خویشتن می بینند زیستن شان نه تنها پر از درد و رنج شده است  بلکه آن را از دست رفته نیز تلقی می کنند و این که  بازسازی و بازیابی یک زندگی سرشار از کیفیت و سرشار از ارزشمندی، خوبی و خوشی برای ایرانیان  چه زمانی،  چگونه و به چه قیمتی ممکن خواهد شد  پرسشی اساسی و بنیادین است که جای تأّمّلِ فراوان دربارۀ آن  دارد.   

پرسش: رنجِ  زیستن در شرایطِ  بُغرنج اقتصادی و اجتماعی در جامعۀ ایران و بدتر از آن رنجِ ناشی از   تبعات و پیامدهای ناگوار مربوط به  آن تا آن میزان شده است که حالا بتوان  سخن از "تعلیقِ  زندگیِ ایرانیان" بر زبان آورد. زندگی ایرانیان از آن رو در تعلیق قرار گرفته است که  لای چرخ دنده های سیاست و اقتصاد هر روز بی کیفیّت تر می شود و از میزان رضایت و خشنودی مردمان جامعه کاسته می شود. به عبارت دیگر، زندگی برای کسر قابل توجهی  از زنان و مردان جامعه لطف چندانی نداشته و به گفتۀ معروف دیگر چنگی به دل نمی زند!!  اکنون جامعه به لحاظ اقتصادی  در شرایطی قرار گرفته که تورّم و گرانی چنان ترک تازی می کنند که حالا حتی  طبقۀ متوسط جامعه هم از پسِ مخارج و هزینه های زندگی شان بر نمی آیند و رفته رفته به طبقۀ  پایین سقوط می کنند، بی ثباتی قیمت کالاها چنان سردرگمی و بلاتکلیفی برای شهروندان ایجاد کرده که تمام برنامه های زندگی شان را دچار اختلال اساسی نموده است، افزایش خط فقر به میزان 20  میلیون تومان و به تَبَعِ  آن افزایش  تعداد فقرا و محرومین جامعه کار را به جایی رسانده که اکنون  سخن از شاخص فلاکت(درکنار هم قرار گرفتن نرخ تورم با نرخ بیکاری) می رود.

در چنین شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی زیستن برای ایرانیان چنان طاقت فرسا،  شکننده و دردآور شده است که تو گویی  زندگی متوقّف  شده و  به تعلیق درآمده است. تعلیقِ زندگیِ ایرانیان از آن جهت روی داده است که نشانه های مثبت، با کیفیت  و سازندۀ زیستنِ  خوب، خوش و ارزشمند کاملا به محاق رفته و بالعکس نشانه های منفی،  ناخوش و  بی ارزش بسط و گسترش یافته است. عموم ایرانیان حالا زیستنی بی کیفیت، ناخوش و بی معنا را تجربه می کنند و تو گویی که فقط زنده اند و گذران روزها، هفته ها و ماه ها را می بینند!!!  

نشانه های تعلیق زندگی در میان ایرانیان را می توان در موارد زیر برشمرد: افزایش میل به مهاجرت از کشور در گروه های سنی مختلف به ویژه جوانان، افزایش بی انگیزگی در بین گروه های اجتماعی ای چون دانش آموزان، دانشجویان، کارکنان، کارگران، کارآفرینان، صنعت کاران و  کشاورزان،  بی رغبتی برای  مشارکت در امور همسایگی، محله ای، سازمانی و سایر موارد مشابه، بی کیفیت شدن زندگی به لحاظ مادی و معنوی، افزایش قابل توجه بیماری های  روانی مانند استرس و اضطراب، کاهش محسوس رضایت از زندگی، کاهش قابل توجه شادی و نشاط اجتماعی، بی رغبتیِ  تمام عیار برای مطالعه و پژوهش  نه تنها در بین مردمان عادی جامعه بلکه حتی در بین دانشجویان و پژوهشگران و استادان، کم رنگ شدن اخلاق در جامعه، تضعیف  باورها و ارزش های دینی و ملّی، بی کیفیت شدن روابط اجتماعی مبتنی بر اخلاق و انسانیت و خلاصه از دست رفتن بسیاری از  نشانه های مثبت و سازندۀ  یک زندگی  سرشار از کیفیت و معنا.

حالا ایرانیان در پسِ بی کیفیت شدن و تهی از ارزشمندی،  خوبی و خوشی شدن  زندگی شان گویی که خویشتن می بینند زیستن شان نه تنها پر از درد و رنج شده است  بلکه آن را از دست رفته نیز تلقی می کنند و این که  بازسازی و بازیابی یک زندگی سرشار از کیفیت و سرشار از ارزشمندی، خوبی و خوشی برای ایرانیان  چه زمانی،  چگونه و به چه قیمتی ممکن خواهد شد  پرسشی اساسی و بنیادین است که جای تأّمّلِ فراوان دربارۀ آن  دارد.   

 

###

 




نظرات کاربران

آخرین اخبار
از پرسش به شما 1
از پرسش به شما 2
یادداشت و نظر
از پرسش به شما
تماشا و نشست
© تمامی حقوق برای شرکت ایده بکر مبین محفوظ است.